خبرگزاری حوزه | یک نگاه تأمل برانگیز به تاریخ تمدن غرب نشان می دهد که هر زمان این تمدن نیاز به خونریزی و جنایت پیدا کرد، همه ملاحظات انسانی و اخلاقی را کنار گذاشته و بیرحمانه ترین جنایات بشری و انسانی را مرتکب شده و به مجریان حیوان صفت خود، مدال افتخار می داد.
توحّش این روزهای صهیونیسم بیرون از همان قاعده نیست و هیچ عرق شرمی بر پیشانی آنان دیده نمی شود!
هدف این نوشتار امّا نگاه مستقیم به صهیونیسم کودک کش و اربابان دروغگوی غربی آن نیست، هدف این وجیزه، دنباله های بی آبروی آنها در ایران اسلامی است که سرمایه های اسرائیل در ایران نام گرفته اند.
در مراسم خاکسپاری مرحوم مهرجویی و همسرش، سخنان یک هنرمند دلسوخته در دفاع از مظلومیّت زنان و مردان غزّه به کام عدّه ای نمک نشناس خوش نیامد و ضمن هو نمودن این خانم، شعار فریب خود را تکرار کردند و گفتند نه غزّه نه لبنان، جانم فدای ایران! اغراق نیست اگر گفته شود دروغ ترین شعاری که از این جمع رسوا شنیده شد، همین شعار باشد.
کسانی که مرگ یک دختر را در ایران، پیراهن عثمان کرده و خون ها بر زمین جاری نموده و مرثیه ها بر مظلومیت زن در ایران سرودند، امروز تکه تکه شدن زنان و کودکان فلسطینی را نمی بینند و وقیحانه این شعار دروغ را تکرار می کنند.
برای همگان روشن است که آنان شرافت انسانی را قی کرده و بیرون ریخته اید و همه همّ و غمّ آنها خودشیرینی برای اربابان خارجی است که فرصت ویزا و اقامت از آنان بگیرید و لگد بر کشور خود زده، حقیروار زندگی غیر شرافتمندانه خود را با عملگی برای رسانه ها و سرویس های دشمن به پایان ببرند.
تأسف آورتر از برخی سلبریتی های به آخر خط رسیده، جریان سیاسی غربگرا و برخی شخصیت ها و رسانه های آنهاست که در جریان مرگ مهسا امینی، خط دهنده و پشتیبانی کننده جریان آشوب بوده و هم نوا با رژیم کودک کش اسرائیل، نظام اسلامی را متهم می کردند؛ امّا همانان، امروز سکوت مرگبار می کنند و سخن و اعتراضی از ظلم بر مظلوم به زبان نمی آورند! کسانی که شال عزا در مرگ یک دختر در ایران بر گردن آویخته و وااسلاما سر می دادند، گویا در قضیه زنان و بچه های غزه، هم لال شدند و هم کور؛ شاید عقربه ساعت های آنها به وقت تل آویو تنظیم شده باشد.
حجت الاسلام اسدالله شکریان آملی